خیلی وقته که چیزی ننوشتم انگار مغزم استاده اصلا کار نمی کنمه شایدم زیادی داره کار می کنه به کارای دیگه نمیرسه هیچی به نظرم نیاد دیگه نمی تونم فکر کنم راستش کارامم خیلی زیاد شده به هر حال خواستن یه جوری از اونایی که نوشته هامو می خونن عذرخواهی کرده باشم .خودم از این وضع خسته شدم دلم میخواد یه تحولی اتفاق بیفته ... از همه اینها که بگذریم امشب یه چیزی شنیدم که فقط یه حدس بود ولی اصلا دلم نمی خواد درست باشه یه چیزی که خیلی دلم گرفت همین... امشب که با یاد توام ...