فکر به طور حتم مانع تجلی عشق است. فکر ریشه در حافظه دارد، مبتنی بر خاطره است، و عشق چیزی غیر از خاطره است. ماهیت فکر جدایی و تفرق است. احساس، زمان و فاصله، احساس جدا بودن و اندوه ناشی از آن حاصل یک فعل و انفعال فکری است.
فکر به طور اجتناب ناپذیری منجر به احساس تعلق و تملک می شود، و احساس تملک حسادت به بار می آورد. و آنجا که حسادت هست مسلما عشق نیست، و تمام رنج ها و گرفتاری های انسان بدان جهت است که فکر نقش عشق را بازی می کند.
شاید این بخاطر این است که بعضیها بجای اینکه عشق را در دل خود بپرورانند در فکر خود می پرورانند و بجای اینکه واقعیت یک احساس را درک کنند به ان بدانگونه که افکار محدودومحصورشان حکم میکند توجه میکنند!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
شاید این بخاطر این است که بعضیها بجای اینکه عشق را در دل خود بپرورانند در فکر خود می پرورانند و بجای اینکه واقعیت یک احساس را درک کنند به ان بدانگونه که افکار محدودومحصورشان حکم میکند توجه میکنند!